دهه فجر مبارک...اولین شعرانقلابی من...
شکوه اساطیردوران کجاست؟؟
وقاری که روزی از ان تو بود
شکستندو بردند و دیگر نماند
سرودی که روی زبان تو بود
عجب رزم خصمانه ای باتوکرد
جهانی که محتاج نور تو بود
چه مکری که از ان مغرب نمود
مسیری که راه عبور توبود
تودیدی به پیکار خون وستم
چه اندازه لاله که پرپرشدند
شکوفا نگشته دل غنچه ها
پراز زخم های مکرر شدند
تودرسینه فریادطوفان شدی
پر از کوبش نبض ایمان شدی
گسستی زپا بند وابستگی
نه غربی نه شرقی تو ایران شدی
کنون خاکت امیخته با خون ما
کنون پرچم دین سرافراز شد
خمینی صفت ها فدایت شدند
که راه صعودت وطن بازشد
شدی تکیه گاه یتیمان دین
شدی مهد ایمان و ازادگی
به خمپاره هاقصدجان توشد
تو ای مظهرعشق و دلدادگی
دریغا...امیرعلمدارماپرکشید
وچشمان این سرزمین خیس شد
امیری که دردین ودنیای خود
خوداسطوره ای بودوتقدیس شد
ازان پس دگر سید اقای ماست
همانی که یک جسم ناقص شده
گمانم که این زخم دیرینه هم
زجوردوصدفتنه حادث شده
دلی خسته دارد دران سینه که
پراززخم های مکررشده
ززخم خیانت وبوی نفاق
دل رهبرمن مکدرشده
گمان می کنی چشم من بسته بود
گمان میکنی این وطن خواب شد
غروب شبانگاه هشتادوهشت
به بغض صدای که افتاب شد؟؟
رهایم کن ازبند ترس ازغروب
مرادرجهان کاراغیارنیست
من ان نان خونین نخواهم جوید
مگراین نگاهِ ظریفانه بیدارنیست!!
دراین سینه داغ هزاران شهید
وطن دشتی ازلاله ی پرپراست
خداگفته مستضعفین وارث اند
امام زمانم پیام اوراست...
وطن! گنبد سبزایمان من
وطن!جبهه وخط پروازمن
بخواهی به صدکهکشان می برد
هوا وفضا صوت اواز من
من ایرانی ام شیعه ی مرتضی
به سرشوق سربند یافاطمه
که تحریم ابم شوم شک نکن
ندارم زیک کربلا واهمه
میاید عزیزدل فاطمه....میاید عزیزدل فاطمه