تب تند فراموشی...
شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۴۵ ب.ظ
فراموشت کنم خوبه...
فراموشم کنی خوبه...
می دونم اولش سخته
یکم توسینه آشوبه...
فراموش کردنِ عادت
مث ترک یه سیگاره
اما سخته وقتی سیگار
یکم لبهاتو دوست داره
تو مثل روز ومن مهتاب
فقط همسایه ایم آره
مث افسانه ها می شیم
شبی که روزو دوست داره
یه مشتی خاطره داریم
اونم ارزونی دنیا
قراره بگذره امروز
بریم تا صبح فرداها
نگو وابستگی زوده
نگو این ضعف مهتابه
چشاشو بسته این شبها
ولی یک دم، نمی خوابه
نمی دونم چه رازی بود
زمستون، دل بریدن هام
نگاه مردمو دیدی؟؟
میگن من قاتلِ دلهام
یکم سخته به این زودی
نگن کاش حرف دیدارو
مگه مردم نمی بینن
رو دستام زخم تیغارو
همه دنیا میدیدن
نگاهت سمت مهتابه
نگفتی عادتش میشه
که بی چشمات نمی خوابه
روزای بعدی تو راهن
قطارزندگی میره
صدای سوتش ودودش
تو قلب شب چه دلگیره
خداحافظ ...یکم سخته
ولی آسونی ام داره
خدا قلبای تنها رو
که تنهاتر نمیزاره...
۹۳/۱۲/۲۳