از خیرت گذشتم برو.....
پنجشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۱۳ ب.ظ
دیشب فکرهایم را کردم...
از خیرِ شکستنت گذشتم برو...
باتمام هستی ات گفته ای می روی.... همین برای من بس است...
میشد شکستنت را به تماشا بنشینم...
اما شکستن بنده ای که خدایی دارد ... حماقت می خواهد که من ندارم...
اعتراف می کنم... من از خدای تو ترسیدم....
دام را چیدم!! پرواز کن... اما یادت نرود دانه ها راهم بردم...
اینها سهم تونمی شوند!!!
۹۳/۱۰/۲۵