من دیگه ماکارونی دوست ندارم....
چندروز پیش قسمت شما هم بشه سعادتِ میزبانیِ یکی از بچه ها رو داشتم... خلاصه غذای دانشجویی اونم برامهمون چیه؟؟؟؟؟؟؟
ماکارونی دیگه......
گفتم :م... همشو درست کنیم؟؟؟
گفت: اره حداقل یه وعده ی دیگه رو هم ساپورت می کنه
چشمتون روز بد نبینه ... من که با عجله این بسته ماکارونی رو خریده بودم ومتوجه مارکش نشدم .... آخر کار فهمیدم 1.5 بوده.... یعنی یکم زیادی قطور...
غذا اماده شد وسرو شد....
وعده ی اول.......وعده ی دوم..........وعده ی سوم......چرا تموم نمیشه....
خلاصه دیروز که مهمونم می رفت تمومش کردیم...خیلی خوشحال شدیم....
بعد خداحافظی گوشیم زنگید...
بله....... یه مهمونِ عزیزتر تو راه بود.......خیلی هم تاکید داشت که گرسنه است...
تو منوی غذایی که پشت تلفن براش گفتم فهمیدم بگی نگی بدجور هوسِ ماکارونی کرده...
واینگونه شد که دوباره ماکارونی پختیم......به قول قوچانی ها (ساختیم)
دوقاشق خوردو گفت سیرم......
شب نشده هم برگشت به قرارگاهش...
حالا من موندم با یه عالمه ماکارونی.....
از ترسم از دیروز ، سمتِ یخچال نرفتم...
فکر کنم تا اخر عمرم دیگه هوسِ ماکارونی نکنم....
نتیجه اخلاقی: در پختن غذا از یه ادم گرسنه مشورت نگیرید... :) :)