یک شبِ شاد رو هرکی می تونه خراب کنه...
حتی بهترین دوستت...
حتی مسئول خوابگاهت...
وکسی هرگز نمی پرسه این همه اندوه رو کجا می ریزی...
شاید توی این دلکده...
شاید توی چشمایی که داره متنمو می خونه...
شاید توی دنیای مجازی...
خیلی وقت بود فوتبال بازی نکرده بودم...
دلم لک زده بود واسه بچگی هام...
واسه اون موقع که برادرم می خواست ازم یه فوتبالیست بسازه...