سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شرح فراقت با که بگویم که دلم سوخته...
درعجبم عشق، چنین آتشی افروخته...
سوزدلم... یک شب از ایام به این کلبه آی...
صاحب ویرانه ی دل ، چشم به در دوخته...
---t.sh---
تنوع مطالب وبلاگ بالاست...
موضوعات مختلف به دنبال هم بیان شدن...
درست همانطور که ذهن شما در انِ واحد درگیر موضوعاتِ متناقضی است.

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

۲۷ مطلب با موضوع «کمی شعر برای غریبه های شهر» ثبت شده است

                                         

آدم ها دو دسته اند... نخ های طلایی و سوزن های نقره ای

نخ وسوزن هایی که همیشه بینشان دعواست...

گاهی دعوای همیشگی نخ وسوزن ها ناخواسته یک عشقِ افسانه ای می سازد...

وآنجاست که دو انتهای نخ به هم گره می خورد ونخ برای همیشه

وجیهه ناظمی نژاد
۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۵:۰۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

نشناخته ای مرا...

که اگرمی شناختی مرا می دانستی...

وقتی باتو تند می شوم یعنی هنوز هم راهی برای برگشت هست...

اما وقتی سکوت می کنم یعنی دیگر مهم نیستی...

یعنی صدایت را نمی شنوم...

نه دوستت دارم هایت را...

نه توهین هایت را...

ولبخند می زنم

به حماقتِ ناشیانه ات.... وقتی همیشه از یک لب بام می افتی...

دیروز گفتی هرگز خداحافظی نمی کنی...

و امروز می گویم لیاقت خداحافظی با من را نداری ...

کاش خیالِ خامت در این تابستان پخته شود شاید کمی بوی مردانگی گرفتی...شاید...

وجیهه ناظمی نژاد
۳۰ خرداد ۹۴ ، ۰۵:۴۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

هوای بعضی ها رو که داری هوا برشون میداره خبریه...

وجیهه ناظمی نژاد
۳۰ خرداد ۹۴ ، ۰۳:۲۸ موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱ نظر