سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شرح فراقت با که بگویم که دلم سوخته...
درعجبم عشق، چنین آتشی افروخته...
سوزدلم... یک شب از ایام به این کلبه آی...
صاحب ویرانه ی دل ، چشم به در دوخته...
---t.sh---
تنوع مطالب وبلاگ بالاست...
موضوعات مختلف به دنبال هم بیان شدن...
درست همانطور که ذهن شما در انِ واحد درگیر موضوعاتِ متناقضی است.

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

۲۷ مطلب با موضوع «کمی شعر برای غریبه های شهر» ثبت شده است

کفشامو می پوشم...

پاشنه هاشو بالا می کشم...

تمام قامت می ایستم و خودمو تو آینه تماشا می کنم...

یه لبخند سرخ می نشونم روی لبهام...

دستمو میندازم به دسته ی چمدونم...

درو باز می کنم...

اولین قدمم رو برای رفتن بر می دارم...

وموسیقی چرخ های چمدونم در جاده طنین انداز میشه...

وجیهه ناظمی نژاد
۲۹ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۲۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

تعریف من از یه آدم خوب کسیه که ...

دوست داشته باشه خوب باشه

وتصور نکنه خوب بودن امکان نداره

کسی که خداشو باور داره (این با قبول داشتن خدا خیلی فرق می کنه)

تلاش می کنه به چیزی که خدا ازش انتظار داره شبیه تر شه

همیشه دنبال یه راهی برای کمک به دیگرانه...

هرگز به یکم خوب بودن قانع نمیشه( اون دوست داره برای خدا بهترین باشه حتی واسه یه روز)

ودر نهایت کسی که آرزو های قشنگ داره

کسی که همه چیزش برای رضای خداست( این خیلی مهمه)

دوست داشتن واسه رضای خدا... دل بریدن واسه رضای خدا... ازدواج واسه رضای خدا... یه بچه تقدیم راه خدا... و مردن برای خدا...

من به این آدم می گم فوق العاده ایده آل.....

امیدوارم هممون فوق العاده باشیم...

 

وجیهه ناظمی نژاد
۲۳ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۴۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

 

حاضرم به خاطر غرور تو... به نبرد همه دنیا برم

من زمین خوردم تمام عمرمو... تاهمین یه پله رو بالا برم

من زمین خوردم تو بالا تر بری ...تاهمه دنیا تو رو صدا کنن

اگه بالا رفتم از این پله ها ...واسه این بوده تو رو نگاه کنن

وجیهه ناظمی نژاد
۱۸ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۰۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر