سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شرح فراقت با که بگویم که دلم سوخته...
درعجبم عشق، چنین آتشی افروخته...
سوزدلم... یک شب از ایام به این کلبه آی...
صاحب ویرانه ی دل ، چشم به در دوخته...
---t.sh---
تنوع مطالب وبلاگ بالاست...
موضوعات مختلف به دنبال هم بیان شدن...
درست همانطور که ذهن شما در انِ واحد درگیر موضوعاتِ متناقضی است.

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

گاهی مشکل همین جاست ...

همین که شبیه هیچ کس نیستی...

همین عادی نبودنت خودش مشکلی می شود...

وگاهی با بغض آرزو می کنی کاش مثل دیگران بودی...

وجیهه ناظمی نژاد
۱۹ بهمن ۹۳ ، ۰۶:۳۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

یک شبِ شاد رو هرکی می تونه خراب کنه...

حتی بهترین دوستت...

حتی مسئول خوابگاهت...

وکسی هرگز نمی پرسه این همه اندوه رو  کجا می ریزی...

شاید توی این دلکده...

شاید توی چشمایی که داره متنمو می خونه...

شاید توی دنیای مجازی...

خیلی وقت بود فوتبال بازی نکرده بودم...

دلم لک زده بود واسه بچگی هام...

واسه اون موقع که برادرم می خواست ازم یه فوتبالیست بسازه...

وجیهه ناظمی نژاد
۱۸ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۴۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

 

 

حاضرم به خاطر غرور تو... به نبرد همه دنیا برم

من زمین خوردم تمام عمرمو... تاهمین یه پله رو بالا برم

من زمین خوردم تو بالا تر بری ...تاهمه دنیا تو رو صدا کنن

اگه بالا رفتم از این پله ها ...واسه این بوده تو رو نگاه کنن

وجیهه ناظمی نژاد
۱۸ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۰۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر