سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شرح فراقت با که بگویم که دلم سوخته...
درعجبم عشق، چنین آتشی افروخته...
سوزدلم... یک شب از ایام به این کلبه آی...
صاحب ویرانه ی دل ، چشم به در دوخته...
---t.sh---
تنوع مطالب وبلاگ بالاست...
موضوعات مختلف به دنبال هم بیان شدن...
درست همانطور که ذهن شما در انِ واحد درگیر موضوعاتِ متناقضی است.

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

تا حالا آب زرشک خوردین؟؟؟؟

اگه نه خوش به حالتون..... واگه آره  بابا خیلی کشش دارین...

رفته بودم جایی مهمونی...

یه لیوان اب زرشک برام آوردن ومن مجبور بودم بخورم... مجبور بودم... مجبور....

خودشون تهیه کرده بودن وواقعا حیفم میومد لب بزنم وبگم دیگه نمی خوام...

هی یه قورت می خوردم باز ده دقیقه استراحت می کردم...

وجیهه ناظمی نژاد
۲۴ بهمن ۹۳ ، ۱۸:۰۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

عقل:  دلم خاموش!!! بیدارم              تورا از غم نگه دارم

    دلم!!  آرام می کوبی             دلم!! شادی؟؟   دلم !!! خوبی؟؟

دل:  تو ای هوشِ بشر خوبم                کمی ازرده شد حالم

ولی حالا که اینجایی                        دمی آسوده می خوابم

عقل:   بخواب آرامِ جانِ من                  رها از بند هر عادت

کشیدم چادر شب را                        به روی چهره ی ماهت

وجیهه ناظمی نژاد
۲۴ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۳۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

من دلم نم نمِ بارانِ خدا می خواهد

من دلم تربتِ پاکِ شهدا می خواهد

قلبِ  آشفته ی من نبض شهادت دارد

با همین شوق ،همیشه استقامت دارد

ترکشِ عشق به این قلب اصابت کرده

همه ی عشقِ مرا آهِ توثابت کرده

وجیهه ناظمی نژاد
۱۹ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۲۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر