سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شرح فراقت با که بگویم که دلم سوخته...
درعجبم عشق، چنین آتشی افروخته...
سوزدلم... یک شب از ایام به این کلبه آی...
صاحب ویرانه ی دل ، چشم به در دوخته...
---t.sh---
تنوع مطالب وبلاگ بالاست...
موضوعات مختلف به دنبال هم بیان شدن...
درست همانطور که ذهن شما در انِ واحد درگیر موضوعاتِ متناقضی است.

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

بسیج کجاست؟؟؟؟؟

همون جاییه که پر از خط قرمزه...

همون جایی که وقتی برندش بهت می خوره دیگه اسم وفامیلت فراموش میشه...

بعضی جاها وقتی می ری باید صبرایوب داشته باشی...

باید محکم باشی...

زیرخیمه ی بعضی ها که می ری باید قلبی داشته باشی به وسعت آسمانی ترین آرمان ها...

وجیهه ناظمی نژاد
۲۶ آذر ۹۳ ، ۱۵:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
سخت است وقتی به جای دونفر سخت می شوی...
سخت است وقتی نباید بلغزی ونباید بگذاری بلغزند...
سخت است وقتی تمام شیطنت های مردانه شان را می شناسی...
سخت است وقتی واژه ها دستهایشان را پیش تو رو می کنند...
سخت است وقتی بوی هوس می آید...
سخت است مرد باشی جایی که مردها هم نامرد می شوند...
وجیهه ناظمی نژاد
۲۵ آذر ۹۳ ، ۰۳:۵۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

چه قدر زود دلم را می زنند...

آدمکانی که بامن همقدم می شوند...

عجیب است!!!

گاهی دل سپردن سخت تر از دل بریدن است...

چرا؟؟؟

چرا هیچ فروغی در این شهر برایم دلبری نمی کند...

مگرهیچ ضمیر روشنی در این حوالی نیست...؟!

من با تمام آشناییم با خاکیان دلسپرده برزمین غریبه ام...

وجیهه ناظمی نژاد
۲۴ آذر ۹۳ ، ۰۵:۱۵ ۰ نظر