سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شرح فراقت با که بگویم که دلم سوخته...
درعجبم عشق، چنین آتشی افروخته...
سوزدلم... یک شب از ایام به این کلبه آی...
صاحب ویرانه ی دل ، چشم به در دوخته...
---t.sh---
تنوع مطالب وبلاگ بالاست...
موضوعات مختلف به دنبال هم بیان شدن...
درست همانطور که ذهن شما در انِ واحد درگیر موضوعاتِ متناقضی است.

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

نشناخته ای مرا...

که اگرمی شناختی مرا می دانستی...

وقتی باتو تند می شوم یعنی هنوز هم راهی برای برگشت هست...

اما وقتی سکوت می کنم یعنی دیگر مهم نیستی...

یعنی صدایت را نمی شنوم...

نه دوستت دارم هایت را...

نه توهین هایت را...

ولبخند می زنم

به حماقتِ ناشیانه ات.... وقتی همیشه از یک لب بام می افتی...

دیروز گفتی هرگز خداحافظی نمی کنی...

و امروز می گویم لیاقت خداحافظی با من را نداری ...

کاش خیالِ خامت در این تابستان پخته شود شاید کمی بوی مردانگی گرفتی...شاید...

وجیهه ناظمی نژاد
۳۰ خرداد ۹۴ ، ۰۵:۴۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

هوای بعضی ها رو که داری هوا برشون میداره خبریه...

وجیهه ناظمی نژاد
۳۰ خرداد ۹۴ ، ۰۳:۲۸ موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱ نظر

کفشامو می پوشم...

پاشنه هاشو بالا می کشم...

تمام قامت می ایستم و خودمو تو آینه تماشا می کنم...

یه لبخند سرخ می نشونم روی لبهام...

دستمو میندازم به دسته ی چمدونم...

درو باز می کنم...

اولین قدمم رو برای رفتن بر می دارم...

وموسیقی چرخ های چمدونم در جاده طنین انداز میشه...

وجیهه ناظمی نژاد
۲۹ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۲۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر