نشناخته ای مرا...
که اگرمی شناختی مرا می دانستی...
وقتی باتو تند می شوم یعنی هنوز هم راهی برای برگشت هست...
اما وقتی سکوت می کنم یعنی دیگر مهم نیستی...
یعنی صدایت را نمی شنوم...
نه دوستت دارم هایت را...
نه توهین هایت را...
ولبخند می زنم
به حماقتِ ناشیانه ات.... وقتی همیشه از یک لب بام می افتی...
دیروز گفتی هرگز خداحافظی نمی کنی...
و امروز می گویم لیاقت خداحافظی با من را نداری ...
کاش خیالِ خامت در این تابستان پخته شود شاید کمی بوی مردانگی گرفتی...شاید...