سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شرح فراقت با که بگویم که دلم سوخته...
درعجبم عشق، چنین آتشی افروخته...
سوزدلم... یک شب از ایام به این کلبه آی...
صاحب ویرانه ی دل ، چشم به در دوخته...
---t.sh---
تنوع مطالب وبلاگ بالاست...
موضوعات مختلف به دنبال هم بیان شدن...
درست همانطور که ذهن شما در انِ واحد درگیر موضوعاتِ متناقضی است.

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

۱۰ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

جاتون خالی چند شب پیش بابچه ها تنی به آب زدیم...

البته از همون شب شنا گوش راستم گرفته واز 50 درصد قدرت شنواییم بهره مندم... اگه بدونید چه راه حل هایی رو امتحان کردم وچند تا صلوات به روح ایده پردازاشون نثار کردم... از سشوارو گوش پاک کن و روغن زیتون تا لی لی کردن وسر تو آب فرو بردن و چند تا کار فوق العاده احمقانه همه رو رفتم... هیچ نتیجه ای نگرفتم... لعنتی این شیپور استاش ما انگار خرابه...

جای بد قصه اینه که تنظیم صدا از کنترلم خارج شده ، چون صدای خودمو نصفه می شنوم گاهی خیلی اروم وگاهی خیلی بلند صحبت

وجیهه ناظمی نژاد
۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۵:۲۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

                                         

آدم ها دو دسته اند... نخ های طلایی و سوزن های نقره ای

نخ وسوزن هایی که همیشه بینشان دعواست...

گاهی دعوای همیشگی نخ وسوزن ها ناخواسته یک عشقِ افسانه ای می سازد...

وآنجاست که دو انتهای نخ به هم گره می خورد ونخ برای همیشه

وجیهه ناظمی نژاد
۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۵:۰۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

یادش بخیر...

نگاه گیرای فهیمه وقتی از ایده هاش دفاع می کرد وچشمای پر از عشقش وقتی درباره ی دوستیش با سپیده ونجمه و پریسا صحبت می کرد...

 شورو شعف سپیده وقتی برای اولین بار بردمش رو دیوار خوابگاه وبهش یاد دادم بالای درخت بره... یا وقتی با عصبانیت ،هرچی شکایت از شرقی ها داشت سر من خالی می کرد وچشماش برق می زد...

نگاهِ نافذِ نجمه که ناشی از قدرتی بود که در قلبش بود . قدرتی که

وجیهه ناظمی نژاد
۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۴:۵۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر