سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شرح فراقت با که بگویم که دلم سوخته...
درعجبم عشق، چنین آتشی افروخته...
سوزدلم... یک شب از ایام به این کلبه آی...
صاحب ویرانه ی دل ، چشم به در دوخته...
---t.sh---
تنوع مطالب وبلاگ بالاست...
موضوعات مختلف به دنبال هم بیان شدن...
درست همانطور که ذهن شما در انِ واحد درگیر موضوعاتِ متناقضی است.

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

۱۵ مطلب با موضوع «بی خیال زخمات یکم بخند» ثبت شده است

توچشاش خیره شده بودم ... غرق شده بودم تو عمق چشماش

اون هم تو سیاهی چشمای من بهت زده مونده بود...

هردو متحیر از دیدارهم پای یک درخت سبز...

نمی دونستم باید چی بگم... اون هم قاصر از بیان احساسش بود...

وجیهه ناظمی نژاد
۱۱ بهمن ۹۳ ، ۰۲:۳۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

داشتم نماز می خوندم...

یکی از بچه های فامیل که 7سالشه رفت تو حسِ دعا...

یهو باصدای مظلومی گفت: یاامام زمان..... آخرین پیامبر هم اومد تو نیومدی....

حالاقیافه من !!!

حالا از خنده بگذریم.... واقعا کی میخوای بیای آقاجون؟؟؟

وجیهه ناظمی نژاد
۰۶ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۴۶ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر

سه نفری رفته بودیم هندزفری بخریم...کلی هندزفری ریخته بودیم رو میز و هی تست می کردیم...

درحالی که سوکت یکی از هندزفری ها رو به گوشیم وصل کرده بودم وموزیک رو پخش می کردم یکی از بچه ها درحالی که گوشی یک هندزفری دیگه تو گوشش بود گفت:چرا صدانمیاد...نکنه این خرابه...

وجیهه ناظمی نژاد
۰۶ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر