سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شرح فراقت با که بگویم که دلم سوخته...
درعجبم عشق، چنین آتشی افروخته...
سوزدلم... یک شب از ایام به این کلبه آی...
صاحب ویرانه ی دل ، چشم به در دوخته...
---t.sh---
تنوع مطالب وبلاگ بالاست...
موضوعات مختلف به دنبال هم بیان شدن...
درست همانطور که ذهن شما در انِ واحد درگیر موضوعاتِ متناقضی است.

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

۲۷ مطلب با موضوع «کمی شعر برای غریبه های شهر» ثبت شده است

 

بارِمن نیست اگر وزنِ خوش اهنگیِ شعر

 

من به بی واژگیِ عشق، قناعت دارم

 

هرچند بهایش نتوانم که بپردازم لیک

 

حسنم این است که در عشق، صداقت دارم

 

آسمان گر که بیفتد به سرِ احساسم

 

زیر سنگینیِ آن هم، استقامت دارم

 

هرچند مرا رهروِ بیراهه یِ دل می دانی

 

من به کج بینیِ چشمانِ تو،عادت دارم...

 

 

وجیهه ناظمی نژاد
۲۲ دی ۹۳ ، ۱۹:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

قدم می زنم...

من تنهایی تمام کوچه های شهر را قدم می زنم...

ترانه ی حامد زمانی درهدفون گوشی ام جاری است...

درحالی که به شکوه اسطوره هایم فکر می کنم...

وقامت حاج قاسم برایم تداعی می شود...

وجیهه ناظمی نژاد
۱۲ دی ۹۳ ، ۰۲:۳۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

نمی دانم...

شاید قد یازده سپتامبرویران شده بود...

فضا آکنده بود ازبوی تلخ یک شکست ...
نگاهش پر از یأس یود...
ناامیدانه جیب هایش راخالی کرد...
چند سکه وخودکارویک کلید...
یک مهر کوچک ویک نامه از خدا...

وجیهه ناظمی نژاد
۲۶ آذر ۹۳ ، ۲۱:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر