سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شرح فراقت با که بگویم که دلم سوخته...
درعجبم عشق، چنین آتشی افروخته...
سوزدلم... یک شب از ایام به این کلبه آی...
صاحب ویرانه ی دل ، چشم به در دوخته...
---t.sh---
تنوع مطالب وبلاگ بالاست...
موضوعات مختلف به دنبال هم بیان شدن...
درست همانطور که ذهن شما در انِ واحد درگیر موضوعاتِ متناقضی است.

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

به بایگانی قلبم که می روم هنوز... پرونده ی احساس من به تو باز مانده است...

سالهاست رفته ای و رفتنت ولی.....دربغض حنجره چون رازمانده است...

بعد از تو حلقه به دستم....باورم نشد...

این مرثیه هنوز در اغاز مانده است...

با خاطرات تو عمریست راه می روم...

از تو برای روح من اواز مانده است...

لبخند تو هنوز روبه روی چشم من است...

گویی زمن به تو یک راه ... باز مانده است...

این فصل اخر است و بهارش وصال ما

دنیا ندیده لیلی ومجنون مثال ما........

 

وجیهه ناظمی نژاد
۱۳ بهمن ۹۳ ، ۰۵:۱۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

شکوه اساطیردوران کجاست؟؟

وقاری که روزی از ان تو بود

شکستندو بردند و دیگر نماند

سرودی که روی زبان تو بود

عجب رزم خصمانه ای باتوکرد

جهانی که محتاج نور تو بود

چه مکری که از ان مغرب نمود

مسیری که راه عبور توبود

وجیهه ناظمی نژاد
۱۳ بهمن ۹۳ ، ۰۴:۴۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

لبخند می زنم...

من به بازی سرنوشت لبخند می زنم...

وقتی سدی هست...

درست وقتی راه دشوار است...

آنجا که باید ترسید... لبخند می زنم...

وجیهه ناظمی نژاد
۱۳ بهمن ۹۳ ، ۰۲:۳۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر