سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شرح فراقت با که بگویم که دلم سوخته...
درعجبم عشق، چنین آتشی افروخته...
سوزدلم... یک شب از ایام به این کلبه آی...
صاحب ویرانه ی دل ، چشم به در دوخته...
---t.sh---
تنوع مطالب وبلاگ بالاست...
موضوعات مختلف به دنبال هم بیان شدن...
درست همانطور که ذهن شما در انِ واحد درگیر موضوعاتِ متناقضی است.

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

جهادمغنیه اندوهم فزون است    توهم بااسمان نیرنگ کردی

همانندهمه مردان تاریخ    پریدی قلب من دلتنگ کردی

تورادرعکس هایت دیده بودم    توهمرنگ زمینی هانبودی

نمی دانم چگونه دل بریدی    نمی دانم چگونه پرگشودی

توای مردشرافت ای برادر    تواقازاده ی تاریخ ماندی

وتامرگم تورادریاددارم    توباخونت سرودعشق خواندی

وجیهه ناظمی نژاد
۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۳۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

توچشاش خیره شده بودم ... غرق شده بودم تو عمق چشماش

اون هم تو سیاهی چشمای من بهت زده مونده بود...

هردو متحیر از دیدارهم پای یک درخت سبز...

نمی دونستم باید چی بگم... اون هم قاصر از بیان احساسش بود...

وجیهه ناظمی نژاد
۱۱ بهمن ۹۳ ، ۰۲:۳۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

بی تو بودن سینه ام راسنگ کرد         سرنوشت هم با دلم نیرنگ کرد

دوریت اتش شدومن سوختم              این عطش ،قلب مرا دلتنگ کرد

بارها این عقربه خندیدورفت              بغض امدحنجره بوسیدورفت

       بارهابا یاد تو دربی کسی              اشک ازمژگان من لغزیدورفت...

وجیهه ناظمی نژاد
۱۱ بهمن ۹۳ ، ۰۲:۲۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر