یادش بخیر کودکی هایم میان درختان تاک...
تاب بازی هایم زیر درخت گردوی همسایه...
یادش بخیر تلالو لیوان هایی که درجوی آب می شستم...
یادش بخیر خوردن شاتوت سیاه ودعوای مادرم وقتی تمام لباسم سرخ میشد...
یادش بخیربرادرهایم...
آن روز که زنبور تمام گردنش رانیش زد...
آنروز که من را داخل آب انداخت...