سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شرح فراقت با که بگویم که دلم سوخته...
درعجبم عشق، چنین آتشی افروخته...
سوزدلم... یک شب از ایام به این کلبه آی...
صاحب ویرانه ی دل ، چشم به در دوخته...
---t.sh---
تنوع مطالب وبلاگ بالاست...
موضوعات مختلف به دنبال هم بیان شدن...
درست همانطور که ذهن شما در انِ واحد درگیر موضوعاتِ متناقضی است.

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

کاش از درد دلم یار سفر کرده خبر داشت

کاش این فاصله در قلب خراب من اثر داشت

بشکست دلم ، رفت و نگفتش نفسی هست

کاش قلبِ من بی مایه پدر داشت

***

از غربتِ شهر، دلم آتش گرفته است

قلبم زمن سراغ سیاوش گرفته است

آخر چگونه بگویم که مرد ورفت

وقتی که اشک ،چشم سیاهش گرفته است

***

عشق ، خوب است خدا می داند

افسوس فقط در دل ما می ماند

یار دیروز من امروز به همه خو کرده

سهم عاشق شدنم را خمِ ابرو کرده

***

سخت است نگاهی که دگر بی جان است

قلبم از عقربه آویزان

وجیهه ناظمی نژاد
۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۶:۲۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

تاریکی تمام وجودش را گرفته بود...

روی بلند ترین بام دنیا ایستاده بود وشهر را می نگریست...

قهرمانی که مدتها بود اسیر سیاهی شده بود...

دیگر خودش را نمی شناخت...

این شبها به یاد گذشته می افتاد وقلبش به درد می آمد...

کجا بود انسانی که آرمان های بزرگ داشت!!

کجا بود کسی که فاصله ای تا خدا نداشت...

کسی که خودِ خدا بود وخدا خودِ او...

چشمان سیاهش سرخ شد...

وجیهه ناظمی نژاد
۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۵:۴۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

جاتون خالی چند شب پیش بابچه ها تنی به آب زدیم...

البته از همون شب شنا گوش راستم گرفته واز 50 درصد قدرت شنواییم بهره مندم... اگه بدونید چه راه حل هایی رو امتحان کردم وچند تا صلوات به روح ایده پردازاشون نثار کردم... از سشوارو گوش پاک کن و روغن زیتون تا لی لی کردن وسر تو آب فرو بردن و چند تا کار فوق العاده احمقانه همه رو رفتم... هیچ نتیجه ای نگرفتم... لعنتی این شیپور استاش ما انگار خرابه...

جای بد قصه اینه که تنظیم صدا از کنترلم خارج شده ، چون صدای خودمو نصفه می شنوم گاهی خیلی اروم وگاهی خیلی بلند صحبت

وجیهه ناظمی نژاد
۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۵:۲۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر