سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شرح فراقت با که بگویم که دلم سوخته...
درعجبم عشق، چنین آتشی افروخته...
سوزدلم... یک شب از ایام به این کلبه آی...
صاحب ویرانه ی دل ، چشم به در دوخته...
---t.sh---
تنوع مطالب وبلاگ بالاست...
موضوعات مختلف به دنبال هم بیان شدن...
درست همانطور که ذهن شما در انِ واحد درگیر موضوعاتِ متناقضی است.

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

۳۳ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

دست هایش را در جیب هایش فرو برد...

سرش را انداخت پایین...

گام هایش بی اعتنا جاده را زیر پا می گذاشت...

حتی نوازش خورشید در این روز برفی نیز آرامش نکرد...

وجیهه ناظمی نژاد
۲۶ دی ۹۳ ، ۱۲:۲۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

حین سلام آخرم... بغضی گلوگیرم نمود...

وقتی زسر تا پای من از یاد تو ردی نبود...

وجیهه ناظمی نژاد
۲۶ دی ۹۳ ، ۱۱:۲۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

دیشب فکرهایم را کردم...

از خیرِ شکستنت گذشتم برو...

باتمام هستی ات گفته ای می روی.... همین برای من بس است...

میشد شکستنت را به تماشا بنشینم...

اما شکستن بنده ای که خدایی دارد ... حماقت می خواهد که من ندارم...

اعتراف می کنم... من از خدای تو ترسیدم.... 

دام را چیدم!! پرواز کن... اما یادت نرود دانه ها راهم بردم...

اینها سهم تونمی شوند!!!

وجیهه ناظمی نژاد
۲۵ دی ۹۳ ، ۱۳:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر