سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شاید صید صیادشدن آخردنیاباشد...من چه دلبند همان دانه ی در دام شدم...

سری با سودای سربند...

شرح فراقت با که بگویم که دلم سوخته...
درعجبم عشق، چنین آتشی افروخته...
سوزدلم... یک شب از ایام به این کلبه آی...
صاحب ویرانه ی دل ، چشم به در دوخته...
---t.sh---
تنوع مطالب وبلاگ بالاست...
موضوعات مختلف به دنبال هم بیان شدن...
درست همانطور که ذهن شما در انِ واحد درگیر موضوعاتِ متناقضی است.

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

یادش بخیر

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۲ ق.ظ

یادش بخیر کودکی هایم میان درختان تاک...

تاب بازی هایم زیر درخت گردوی همسایه...

یادش بخیر تلالو لیوان هایی که درجوی آب می شستم...

یادش بخیر خوردن شاتوت سیاه ودعوای مادرم وقتی تمام لباسم سرخ میشد...

یادش بخیربرادرهایم...

آن روز که زنبور تمام گردنش رانیش زد...

آنروز که من را داخل آب انداخت...

همه چیز را از او آموختم...

دویدن را... وشجاع بودن را .....وقتی همه می ترسند...

فوتبال را...بالارفتن از درختان را...

موتور سواری را...ورانندگی را...

آخرش هم تیراندازی...

شده بود آینه ام وقتی به خیابان می رفتم...

ولی اکنون شده یکی از مخاطبین تلفنم...

دور ازمن...

میان ازدحام زندگی...

وبی خبر که من هنوز میان خاطرات کودکی نشسته ام...

کاش بود...

کاش بودو از بار سنگین تنهایی ام می کاست...

کاش بود ومردانه درکنارم راه می رفت...

باز هم بحث می کرد...

بازهم خانه راویرانه می کردیم...

دلم برای کنایه های هرروزش تنگ شده...

برادری که همه می گویند برایم مادری کرد...

دلم برات تنگ شده داداش...

هرجا هستی غصه ازت دورباشه...

وفکر نکن یادم رفته ...اون چیزی که از اتاقم زدی برمیداری میاری... 



۹۳/۰۹/۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
وجیهه ناظمی نژاد

نظرات  (۱)

۰۲ دی ۹۳ ، ۱۰:۴۰ محمد محمدیان
 نوشته های زیبا وجالبی بود


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">